پاورپوینت درس چهاردهم هدیه های آسمان پایه ششم دبستان راز موفّقیت (pptx) 24 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 24 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
درس
چهاردهم هدیه
های
آسمان
پایه
ششم
دبستان
راز
موفّقیت
قلم نی را درمرکّب زد و شروع به نوشتن کرد:
به هــــــــزار نقش زیبا
گل و سبزه را کشیدی
شب و روز و کوه و دریا
هــــــــمه را تو آفریدی
نگاهی به خطّش انداخت
.
– چه خطّ بدی! خیلی خراب است! دوباره بنویسم
.
این بار با دقّت بیشتری شروع به نوشتن کرد و همان دو بیت را نوشت؛ امّا باز خوب نشد. وسایلش را کنار گذاشت و با نااُمیدی گفت:«نه! نمیتوانم! اصلاً من در خوشنویسی موفّق نمیشوم. بهتر است آن را کنار بگذارم».
مادرش گفت:«این قلم نی جنسش خوب نیست و درست تراشیده نشده است. کاغذت هم مرغوب نیست و جوهر روی آن پخش میشود. اگر میخواهی خوشنویس شوی، باید ابزار مناسب این کار را داشته باشی.
بدون مداد رنگی مناسب میتوان نقّاشی زیبا کشید؟ بدون کفش مناسب میتوان کوهنوردی کرد
؟
در هر کاری اگر میخواهی موفّق شوی، باید ابزار مخصوص آن کار را فراهم کنی
»
کمال، قلم نی مناسب و کاغذ مخصوص خو شنویسی خرید. همین که به خانه رسید، وسایلش را جلویش گذاشت و شروع کرد به نوشتن. نوشت و نوشت و نوشت. چند تا کاغذ را سیاه کرد؛ امّا باز هم خطّش زیبا نشد. اخمهایش در هم رفت
.
– این هم ابزار مخصوص خوشنویسی! پس چرا خطّم خوب نشد؟! اصلاً من خوشنویس نمیشوم، بیجهت خودم را به زحمت نیندازم
!
پدرش از او پرسید: «آیا کلاس خوشنویسی ثبت نام کردهای
؟»
– نه! خودم تمرین میکنم
.
– باید استاد داشته باشی تا مهارت خو شنویسی را به تو بیاموزد
.
آیا بدون معلّم ریاضی میتوان دانش ریاضی را یاد گرفت؟ بدون مربّی شنا میتوان، شناگر حرفهای شد
؟
در هر کاری اگر میخواهی موفّق شوی، باید استاد ماهر و باتجربه داشته باشی.
کمال در یک آموزشگاه خوشنویسی ثبت نام کرد. چند روز به کلاس رفت و خطّش کمی بهتر شد. بعد از یک ماه به استادش گفت:«من دیگر به کلاس نمیآیم؛ چون هنوز نمیتوانم! زیبا بنویسم
».
استادش پرسید: «وقتی به خانه میروی چه قدر تمرین میکنی
؟»
– بعضی روزها خیلی زیاد، بعضی روزها خیلی کم و بعضی روزها اصلاً حوصلهی تمرین کردن ندارم
!
استاد گفت: «باید در تمرین هایت نظم داشته باشی
.
روزی یک ساعت تمرین کن ولی هر روز این کار را انجام بده.
در هر کاری اگر میخواهی موفّق شوی، باید نظم و برنامه ریزی داشته باشی».
کمال به کارش ادامه داد و مرتّب روزی یک ساعت تمرین میکرد. خطّش خیلی بهتر شد؛ امّا باز از خطّ خودش راضی نبود
.
پس از دو ماه از شروع کلاس به مادرش گفت:«من از فردا به کلاس نمیروم. دو ماه است مشغول یادگیری و تمرین خط هستم؛ امّا باز نمیتوانم عالی بنویسم
»
مادر لبخند زد و گفت:«بعد از دو ماه تمرین انتظار داری استاد شوی؟ باید به تلاشت ادامه بدهی و صبر و حوصله داشته باشی. هرگز از شکستها و ناکامیها نترس و ناامید نشو. همین استاد خو شنویسی تو بعد از چند سال تلاش و تمرین به این درجه رسیده است.
در هر کاری اگر میخواهی موفّق شوی، باید صبر داشته باشی، تلاش کنی و از شکست نترسی»
کمال از آن روز به بعد با صبر و حوصله تمرین میکرد؛ خیلی منظّم و پیوسته! بعد از گذشت چند ماه خطّش خیلی خوب شد و لبخند رضایت بر لبش نقش بست. او با خطّ بسیار زیبا این جمله را نوشت و
به دیوار
اتاقش زد: ….
فکر میکنید کمال چه جملهای را نوشته بود؟
شاید جملهی «خواستن، توانستن است» را با خط خوش نوشته باشد
.
یا شعر « نابرده رنج گنج میسر نمیشود مزد آن گرفت که جان برادر که کار کرد
»
شاید هم « وَ اَنْ لَیسَ
لِلِنْسانِ
اِلّا ما سَعی – برای انسان جز آنچه تلاش کرده است (هیچ نصیب و بهرهای) نیست» را نوشته باشد.