لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (..pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 20 صفحه
قسمتی از متن PowerPoint (..pptx) :
درس پانزدهم هدیه های آسمان پایه چهارم دبستان یک ماجرای زیبا چند روزی بود که کمردرد، حسابی آزارش می داد. توانای یاش کم شده بود و به سختی کار می کرد. همسرش، خاله کوکب، پا به پای او زحمت م یکشید،امّا باز نمی توانستند حیاط مدرسه و راهروها و کلاس ها را خوب نظافت کنند. مدیر مدرسه از دستش راضی نبود و چند بار به او تذکّر داده بود. خیلی نگران بود. «خدایا اگر شخص دیگری را به جای من بیاورند… اگر این خانه ی کوچک را از من بگیرند، با دست خالی کجا بروم؟ » نمی دانست چه باید کند. بنده ی خدا خانمش هم خیلی غصّه می خورد. روزها به سختی می گذشت تا اینکه یک روز صبح، همین که خاله کوکب به طرف حیاط رفت، دید همه جا خیلی خوب جارو شده است. نگران شد! «شاید همسرم مخفیانه این کار را کرده است! » وقتی ماجرا را به همسرش گفت، او هم بسیار شگفت زده شد و گفت: «نه کار من نیست. بابا مراد و خاله کوکب تا شب؛ مدرسه را زیر نظر گرفتند تا بدانند کار چه کسی بوده است امّا متوجّه نشدند. صبح روز بعد دوباره دیدند که مدرسه خیلی تمیز و پاکیزه است! باز تا آخر شب نفهمیدند کار کیست! مدرسه بسیار تمیز و مرتّب بود و آقای مدیر هم بسیار خوشحال و راضی! سرایدار و همسرش تصمیم گرفتند هرطور شده بفهمند کار چه کسی بوده است. آن شب تا صبح بیدار ماندند.
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (..pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 20 صفحه
قسمتی از متن PowerPoint (..pptx) :
درس پانزدهم هدیه های آسمان پایه چهارم دبستان یک ماجرای زیبا چند روزی بود که کمردرد، حسابی آزارش می داد. توانای یاش کم شده بود و به سختی کار می کرد. همسرش، خاله کوکب، پا به پای او زحمت م یکشید،امّا باز نمی توانستند حیاط مدرسه و راهروها و کلاس ها را خوب نظافت کنند. مدیر مدرسه از دستش راضی نبود و چند بار به او تذکّر داده بود. خیلی نگران بود. «خدایا اگر شخص دیگری را به جای من بیاورند… اگر این خانه ی کوچک را از من بگیرند، با دست خالی کجا بروم؟ » نمی دانست چه باید کند. بنده ی خدا خانمش هم خیلی غصّه می خورد. روزها به سختی می گذشت تا اینکه یک روز صبح، همین که خاله کوکب به طرف حیاط رفت، دید همه جا خیلی خوب جارو شده است. نگران شد! «شاید همسرم مخفیانه این کار را کرده است! » وقتی ماجرا را به همسرش گفت، او هم بسیار شگفت زده شد و گفت: «نه کار من نیست. بابا مراد و خاله کوکب تا شب؛ مدرسه را زیر نظر گرفتند تا بدانند کار چه کسی بوده است امّا متوجّه نشدند. صبح روز بعد دوباره دیدند که مدرسه خیلی تمیز و پاکیزه است! باز تا آخر شب نفهمیدند کار کیست! مدرسه بسیار تمیز و مرتّب بود و آقای مدیر هم بسیار خوشحال و راضی! سرایدار و همسرش تصمیم گرفتند هرطور شده بفهمند کار چه کسی بوده است. آن شب تا صبح بیدار ماندند.
فرمت فایل پاورپوینت می باشد و برای اجرا نیاز به نصب آفیس دارد